روزی مثل امروز
روزی مثل امروز
پتر اشتام
مریم مویدپور
انتشارات افق
قهرمان داستان مرد میان سالی است که 18 سال پیش کشورش را ترک کرده به فرانسه امده و معلم شده است . اکنون به خاطر سرفه های شدید به پزشک مراجعه کرده و پزشک می گوید باید نمونه برداری کند و ممکن است مشکل او جدی باشد اما روزی که مرد برای گرفتن جواب آزمایشش می رود به ناگاه از این کار منصرف شده و کلا تصمیم می گیرد روند زندگی اش را عوض کند از کار استعفا بدهد آپارتمانش را بفروشد به سفر برود به روستای دوران کودکی و عشق آن دوران که در حقیقت عامل آشنایی او با پاریس بود .
کتاب قشنگیه خیلی ساده خیلی آروم خیلی رونن پیش می ره و واقعا یک صفحه ای از زندگی را برگ می زنه یک اتفاقاتی که ناخودگاه پیش می یاند یک تصمیماتی که باید گرفت و یک چیزایی که تا وقتش نشه پیش نمی یان این که چه جالبه یک وقتهایی بشه یک استپ کرد یک نگاه کرد و دوباره فکر کرد الان دلت می خواد واقعا دلت می خواد با زندگیت چی کار کنی . لحن و ساختار نوشتار خیلی شبیه همون اگنس هست .
کتاب جوایز زیادی را برده و یا نامزد دریافت جایزه شده از جمله کتاب سال آلمان .
قسمت های زیبایی از کتاب
فکر کرد که تا صد سال دیگر همه ی کسانی را که می بیند مرده اند . آفتاب آن زمان هم خواهد تابید ، قطارها حرکت خواهند کرد ، بچه ها به مدرسه خواهند رفت اما خود او و همه ی مسافران دیگر از بین رفته اند و به همراه آن ها این لحظه و این سفر قطار انگار که هرگز اتفاق نیفتاده اند .
آدم تنهاست، فرقی نمی کنه با کی باشه .
- ۹۵/۰۵/۱۸