چه کسی نان حضرت عیسی را دزدیده؟

اشاره:
از آنجا که کسب آرامش و راحتی برای بشر، هدفی بسیار مهم و جدی به شمار میرود، لذا در طی قرن اخیر آدمی تلاشهای فراوانی کرده و روشهای گوناگونی را برای مقابله با بیماریهای روحی و روانی و ناآرامیها و نگرانیهای خود به کار برده است. اما تعمق در آنها مشاهده واقعیتهای بیرونی و موجود در عرصه زندگی فردی و اجتماعی، به خوبی نشان میدهد که بشر موفق نبوده است.
امروزه بسیاری از مردم جهان، غالباً از روشهایی برای کسب آرامش و راحتی در زندگی استفاده میکنند که ناکار آمده بوده و آنها را به مقصود نمیرساند. این روشهای نادرست که ما از آنها به عنوان روشهای کاذب نام میبریم، بسیار فراوان و متنوع هستند.
ابتدا در این مجموعه 12 روش کاذب و سپس در مجموعه ای مستقل 100 عامل حقیقی آرامش برای شما بیان خواهد شد.
آنچه گذشت: رقص و آواز ؛ شرابخواری ؛ حرامخواری ؛ کسب ثروت زیاد ؛ تکنولوژی و اختراعات بشر

قسمت ششم - علایق دنیوی
برخی افراد برای کسب لذت و آرامش و راحتی زندگی، به جلوههای گوناگون دنیا تعلق خاطر پیدا کرده و تصور میکنند از این طریق میتوانند بر مشکلات روحی و روانی خود غلبه کرده و به آرامش لازم در زندگی دست یابند. اینها با تمام قدرت به جلوههای رنگین دنیوی حرص و طمع ورزیده و برای رسیدن به آنها دست به هر کاری میزنند.
روزی شخصی با حضرت عیسی همسفر شد. به کنار رودخانهای رسیدند، در آنجا نشسته سفره پهن کردند. سه نان داشتند، دو تا را خوردند و یکی در سفره ماند. حضرت عیسی به سوی رودخانه رفت تا آب بخورد، وقتی برگشت دید نان سوم در سفره نیست. از دوستش پرسید: نان سوم چه شد؟ او گفت: نمیدانم!
در ادامه به بیابانی رسیدند، حضرت عیسی مجدداً پرسید آن نان چه شد؟ دوستش گفت نمیدانم. اصرار حضرت عیسی نتیجهای نداد. سپس حضرت عیسی مقداری شن از زمین برداشت و فرمود: به اذن خدا طلا شود! شنها طلا شدند. حضرت طلاها را سه قسمت کرده و به دوستش گفت: یک قسمت مال من، قسمت دوم مال تو، قسمت سوم مال آن کسی که نان سوم را خورده است.
دوستش فوری گفت: آن نان را من خوردهام. حضرت عیسی فرمود: همه این طلاها مال تو، تو به درد دنیا میخوری، نه همسفری با من! سپس حضرت عیسی جدا شده و رفت.
مدتی بعد دو نفر از راه رسیدند و دیدند که دوست حضرت عیسی مشغول جمع کردن طلاها است. خواستند او را بکشند تا دو نفری صاحب طلا شوند، اما او پیشنهاد کرد مرا نکشید و این طلاها را به سه قسمت تقسیم میکنیم. آنها هم پذیرفتند. پس از مدتی یکی از این سه نفر جهت تهیه غذا به شهر رفت. او با خود فکر کرد، بهتر است غذا را مسموم کنم تا آن دو نفر کشته شده و همه طلاها را من بردارم. آن دو نفر هم تصمیم گرفتند وقتی سومی از شهر آمد، او را بکشند تا طلاها را دو نفری تقسیم کنند. وقتی نفر سوم از شهر آمد آن دو او را کشتند و مشغول غذا خوردن شدند. سپس آن دو نفر هم با خوردن غذای مسموم مردند.
مدتی بعد حضرت عیسی برگشت و از همانجا عبور کرد، دید هر سه جنازه کنار طلاها افتادهاند. فرمود: این است دنیا طلبی!از آن برحذر باشید که فریبتان ندهد. 1
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مثل الدنیا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتی یقتله» 2 یعنی «دنیا مانند آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر بیاشامد، تشنگیاش بیشتر شود تا او را بکشد». و در جایی دیگر میفرماید: «حب الدنیا راس کل خطیئة» 3 یعنی «حب و علاقه شدید به دنیا، سرچشمه همه خطاها و گناهان است».
حال باید این سوال را مطرح کرد که وقتی دنیا طلبی مایه هر گونه خطا و گناهی بوده و فرد تشنه دنیا را تا سرحد مرگ به کام خود میکشد، چگونه میتواند مایه آرامش و راحتی بشر باشد!
آری تعلق قلبی به دنیا آرامش بخش نیست، بلکه خود مایه اندوه و یاس و ناامیدی است. در این رابطه امام صادق علیهالسلام میفرماید: «من تعلق قلبه بالدنیا تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لا یغنی و امل لا یدرک و رجاء لا ینال» 4 یعنی «هر کس دل به دنیا بندد، به سه خصلت دلبسته است: اندوهی که پایان ندارد و آرزویی که به چنگ نیاید و امیدی که بدان نرسد».
- ۹۴/۰۷/۱۴