کتابخانه روستای قایش

کتابخانه روستای قایش

کتابخانه روستای قایش

کتابخانه روستای قایش

کتابخانه روستای قایش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

آغاز جشنواره یاد یار مهربان

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۹ ق.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر

مدیر عامل موسسه نشر شهر با اعلام آغاز نخستین جشنواره کتاب یادیارمهربان با حضور ۲۰۰ هزار دانش آموز و ۲ هزار معلم تهرانی گفت: ۲۸ دی ماه به عنوان روز کتاب تهران و کتاب و شهر انتخاب شده است.

بخش کتاب وکتاب خوانی تبیان
یاد یار مهربان

با تصمیم سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نمایشگاه کتاب یاد یارمهربان که هرساله با موضوع تجهیز کتابخانه مدارس و حوزه های علمیه شهر تهران برگزار می شد، جای خود را به جشنواره یادیار مهربان داده و قالب برگزاری خود را از نمایشگاه به یک پویش کتابخوانی تغییر داده است.
سید مجید حسینی مدیر عامل موسسه نشر شهر که متولی برگزاری این جشنواره است در این زمینه به گفت: جشنواره یاد یار مهربان امسال و در نخستین دوره از برگزاری، به صورت مقطع بندی در تهران برگزار می شود و امسال نیز بنا بر تصمیم ما برای مقطع متوسطه اول برگزار می شود.
وی ادامه داد: در ساختار تازه برگزاری این رویداد که از این پس جشنواره ای خواهد بود، ما ۲۰۰۰ کتاب از میان ۲۱۰۰۰ عنوان کتاب معرفی شده از سوی ناشران کشور را با همکاری وزارت آموزش و پرورش انتخاب کرده ایم. این کتاب ها روز ۲۸ دی روی سایت جشنواره معرفی می شود و دانش آموزان می توان دو تا سه کتاب را تا سقف ۱۸ هزار تومان از میان آنها انتخاب کنند. همزمان با این انتخاب فرآیند بازی سازی و ارتباط با کتاب که منجر ب جمع آوری امتیاز شرکت در جشنواره برای دانش آموزان می شود، در مدارس نیز آغاز می شود.
حسینی افزود: روز ۲۸ دی ماه روز کتاب تهران و کتاب و شهر تعریف شده است. در این روز همزمان با افتتاح جشنواره با حضور ۲۴۰۰ معلم مدرسه، شهردار تهران و مدیران شهری از کتابفروشی های تهران و مدارس بازدید می کنند همچنین با هماهنگی به عمل آمده با اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، در این روز کتابفروشی های تهران با ۱۰ درصد تخفیف آثار خود را عرضه می کنند. همزمان با این اتفاق در کتابخانه های مدارس تهران نیز فرآیند جمع آوری امتیاز دانش آموزان حاضر در جشنواره نیز آغاز می شود.

بعد از اختتامیه جشنواره نیز در خرداد ماه سال آینده در هر مدرسه یک شورای کتاب شکل خواهد گرفت که مسئولیت برگزاری جشنواره در سال بعد را به عهده می گیرد

مدیر عامل موسسه نشر شهر ادامه داد: دانش آموززان طی چهار ماه فرصت دارند از مطالعه کتاب و برنامه هایی در حاشیه آن اعم از مطالعه، خلاصه نویسی، هدیه کردن آن به مدرسه و سایر مواردی که در قالب یک جزوه ۱۲۰ صفحه ای تدوین شده و می تواند برای دانش آموزان به جمع آوری امتیاز در این طرح بیانجامد، بهره ببرند. این جزوه با همکاری موسسه همشهری منتشر شده و همزمان با آغاز جشنواره در اختیار دانش آموزان قرار می گیرد.
وی افزود: دانش آموزان در خرداد ماه سال آینده فرآیند اعلام برندگان را اجرایی می کنیم. ۱۰ نفر برگزیده این جشنواره هدیه خود را از شهردار تهران دریافت می کنند. قرار بر این بود که ۱۰۰ نفر بعدی مسابقه نیز در قالب گروه های ۱۰ نفره هدیه خود را از معاونان شهردار تهران دریافت کنند که با هماهنگی و موافقت معاونان محترم، هر کدام در قالب گروه های ۱۰۰ نفره پرداخت هدیه به برگزیدگان جشنواره را متقبل شده اند. و در نهایت ما حدود ۱۰۰۰ نفر را به این شکل تجلیل می کنیم و ۱۰۰ هزار نفر دیگر قالب دیگری در این جشنواره تجلیل می شوند و در نهایت از هر دو شرکت کننده در جشنواره یک نفر موفق به دریافت هدیه خواهد شد .

حضور ۱۱۸۰ مدرسه و ۲۰۰ هزار دانش آموز در این جشنواره

حسینی همچنین با اشاره به جلسات هماهنگی برگزار شده با وزارت آموزش و پرورش برای برگزاری این جشنواره گفت: امسال تمامی ۲هزار معلم حاضر در این جشنواره از ما هدیه دریافت خواهند کرد. بعد از اختتامیه جشنواره نیز در خرداد ماه سال آینده در هر مدرسه یک شورای کتاب شکل خواهد گرفت که مسئولیت برگزاری جشنواره در سال بعد را به عهده می گیرد. ما اردویی را نیز برای ۵۰۰ دانش آموز دختر و ۵۰۰ دانش آموز دختر تدارک دیده ایم که در تیر ماه سال آینده در اردوگاه شهید باهنر برگزار می شود و در آن برگزیدگان جشنواره فرآیند چگونگی برپایی جشنواره در مدرسه خود را خواهند آموخت.
وی در پایان تصریح کرد: من از دستگاه هایی مثل ارشاد و بنیاد مستضعفان و سایر دستگاه هایی که با آنها نامه نگاری داشته ایم خواهش دارم که هر کدام با تخصیص بودجه یک کتاب به کتاب های حاضر در جشنواره ما بیافزایند. مقطع سنی این جشنواره با محاسبات روانشناسی ویژه ای انتخاب شده و حضور سایر دستگاه ها در این جشنواره می تواند به پربارتر شدن برگزاری آن کمک کند.

چه باید بکنم وقتی نگران و وحشت‌زده هستم

دوشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ب.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر


ترس‌ها و نگرانی‌ها، زندگی را سخت می‌کنند و اغلب منجر به احساس تنهایی می شود و باعث می شود شخص از اجتماع فاصله بگیرد.

فرآوری:مریم تجریشی - مرکز مشاوره
چه باید بکنم وقتی نگران و وحشت زده هستم

ترس‌ها و نگرانی‌ها، ،‌زندگی را سخت می‌کنند و به جرأت می توان گفتن که هر کس قسمتی از زندگی خود با آنها دست و پنجه نرم کرده است . تعجبی ندارد اگر در خوابیدن، غذا خوردن، فکر کردن، تمرکز کردن و خوش بودن در زندگی با مشکلاتی روبه‌رو شوید و یا اینکه در طول روز ،نگرانی ها و ترس ها ،سر راهتان قرار گیرند .

ترس و نگرانی اغلب منجر به احساس تنهایی می شود و باعث می شود شخص از اجتماع فاصله بگیرد. پس بهتر است قبل از اینکه آثار مخرب آن بیشتر در زندگی تاثیر بگذارد ، به فکر چاره ای برای آن باشیم و بر روی شخصیت خودکار کرده و بر ترس و نگرانی خود چیره شویم.

کتاب «چه باید بکنم وقتی نگران و وحشت‌زده هستم» کتاب روانشناسی به زبان ساده برای نوجوانان می باشد و به نوجوانان کمک می‌کند وقتی نگران و وحشت‌زده هستند چه کنند و چگونه خود را از شر این حس برهانند. این کتاب ابتدا با پرسش از نوجوان‌ها آغاز می‌‍ شود. سوالاتی مانند: «شما از چه می‌ترسید؟ رعد و برق؟ تاریکی؟ دعوا؟ امتحان؟ اشتباه کردن؟ هماهنگ نشدن با مدرسه؟ تنها ماندن در خانه؟ ،دور شدن از والدین؟ و...»

این کتاب به نویسندگی جیمز، جی. کریست و ترجمه حسین مسنن فارسی در دو بخش اصلی و 11 فصل توسط انتشارات پیدایش منتشر شده است .بخش اول کتاب بر ترس‌ها و نگرانی‌هایی تاکید دارد که بیشتر بچه‌ها گرفتار آن هستند. فصل اول این بخش با عنوان «بچه‌هایی که ترس و نگرانی دارند»، درباره مسایلی صحبت می‌کند که بچه‌ها از آن می‌ترسند. «ترس‌ها و نگرانی‌ها از کجا می‌آیند؟» عنوان فصل دوم است. در فصل سوم به 10 مورد از «ترس پاک‌کن‌ها» یا مهارت‌هایی اشاره شده که می‌توان آنها را در خانه، مدرسه یا هرجای دیگری مورد استفاده قرار داد. در فصل چهارم تمرین‌هایی آمده که کمک می کند نوجوانان ترس هایشان را کنترل کنند.

کتاب «چه باید بکنم وقتی نگران و وحشت‌زده هستم» کتاب روانشناسی به زبان ساده برای نوجوانان می باشد و به نوجوانان کمک می‌کند وقتی نگران و وحشت‌زده هستند چه کنند و چگونه خود را از شر این حس برهانند.

بخش دوم بر نگرانی‌ها و ترس‌های بزرگ‌تر تمرکز دارد. این بخش فصل 5 تا 11 را شامل می‌شود. در فصل پنجم، ترس های خاص را بررسی می کند . ترس‌هایی بررسی شده که آن‌قدر قوی هستند که کنترلشان دشوار است. (به این نوع ترس ها «فوبی» گفته می شود.)، فصل شش درباره ترس جدا شدن از والدین ، یادیگربزرگ ترهای خانواده بحث می کند. در فصل هفتم به «اختلال اضطراب فراگیر» یا نگرانی دائمی، پرداخته شده است. فصل هشتم به اطلاعاتی درباره « حملات وحشت زدگی» می پردازد و فصل نهم نیز اختلال وسواس را بررسی می کند.«استرس پس از سانحه» عنوان فصل دهم است و بالاخره درآخرین و یازدهمین فصل از کتاب ویژگی های مشاوره را توضیح می دهد و بیان می کند که چگونه یک مشاور و یا درمانگر می تواند به شما در مشکلاتتان یاری رساند.

نهج‌البلاغه درکلام ادیبان

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۱ ق.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر

داستان‌هایی از گذشت، عدالت و علم امیرالمومنین(علیه السلام ) در دوره‌های مختلف ادب فارسی، در ستایش شخصیت او توسط شعرا و نویسندگانی به یادگار مانده است که اکثراً بر مذهب اهل سنت بوده‌اند.

بخش ادبیات تبیان
علی بن ابی طالب


به عنوان مثال ستایشی که مولانا به عنوان یک شاعر پیرو مذهب فقهی ابوحنیفه، از علی بن ابیطالب(علیه السلام) می‌کند، آنچنان شورانگیز است که شاید هیچ شاعرِ شیعی، سخنانِ هم‌ وزن او بیان نکرده باشد.
اى على که جمله عقل و دیده‏‌اى
شمه‌اى واگو از آن چه دیده‌‏اى‏
باز گو اى باز عرش خوش شکار
تا چه دیدى این زمان از کردگار
راز بگشا اى على مرتضى
اى پس سوء القضاء حسن القضاء
باز باش اى باب بر جویاى باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب‏
باز باش اى باب رحمت تا ابد
بارگاه ما لَهُ کُفُواً أحد


آوردن همه نکته‌ها و اشاراتی که در ادبیات فارسی نسبت به شخصیت امام علی(علیه السلام ) ابراز شده، آنچنان گسترده‌است که می‌تواند موضوع تحقیقی جداگانه باشد. در اینجا تنها تعلیمات و حکمت‌های اخلاقی که در نهج‌البلاغه هم نمونه دارد، آورده می‌شود، هرچند احتمال توارد در اندیشه‌‌ها و یا استفاده از سخنان دیگر بزرگان دینی هم می‌رود، اما حداقل می‌تواند، نشان‌دهنده همسو بودن تعالیم نهج‌البلاغه و برخی از شعرای فارسی باشد:
* فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیُّ (نهج‌البلاغه؛ خطبه ۱۶۷)
هر کجا داغ بایدت فرمود / چون تو مرهم نهی ندارد سود (سنایی در حدیقه‌ الحقیقه)
به صوت بلبل و قُمری اگر ننوشی مِی / علاج کی کنمت آخر الدواء الکی (حافظ)


* فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا (نهج‌البلاغه؛ نامه ۳۱)
(ترجمه: آنچه برای خود می‌خواهی، برای دیگری بخواه و آنچه به خود نمی‌پسندی به دیگری مپسند.)
کاری که ز من پسندت ناید /با من مکن آنچنان و مپسند
آن گوی مرا که دوست داری / گر خلق تو را همان بگویند (دیوان ناصرخسرو)
یاد دارم ز پیرِ دانشمند / تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی / نیز بر نفس دیگری مپسند(سعدی در مواعظ)
آنچه نپسندی به غیر ای شیخ دین / چون پسندی بر برادر، ای امین(مثنوی مولانا)


*احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَى مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَةِ (نهج‌البلاغه؛ نامه ۶۹)
(ترجمه: بر حذر باش از کاری که در نهان به آن اقدام نمایند و در عیان از آنجام آن شرمسارند.)
ای دل نصیحتی کنم ار زانکه بشنوی /ناداده آب، کشتِ سعادات نَدرَوی
زنهار در نهان نکنی آن معاملت / کان گه که آشکار شود، زان خجل شوی (دیوان ابن‌یمین)


* فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ (نهج البلاغه؛ کلمات قصار ۷۹) (ترجمه: شکیبایی ایمان را چنان است که سر تن را، نه فایدتی در تن بی‌سر باشد و نه ایمانِ بی‌شکیبایی را خیری در بر)
صبر از ایمان بیاید سر کله / حیث لا صبر فلا ایمان له (مثنوی مولانا)


*إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق(نهج‏البلاغه؛ نامه ۶۹)
ای فغان از یارِ ناجنس ای فغان / همنشین نیک جویید ای مهان (مثنوی مولانا)
بیاموزمت کیمیای سعادت / ز همصحبت بد جدایی جدایی (حافظ)
نخست موعظت پیر صحبت این حرف است / که از مصاحب ناجنس احتراز کنید (حافظ)


*لَا کَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَة (نهج البلاغه؛ کلمات قصار ۳۶۳)
از قناعت خزانه ساز که آن /هست گنجی که نیستش پایان (راحه‌الصدور راوندی)
گنج خالی ز قناعت رنج است / کن قناعت که قناعت گنج است (هفت اورنگ جامی)
این قناعت نیست جز گنجِ روان تو مزن لاف این غم و رنج روان (مثنوی مولانا)


*الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُو عَلَى الْإِنْفَاق(نهج البلاغه؛ کلمات قصار ۱۳۹)
حالت مال و علم اگر خواهی / تا بدانی که هر یکی چون است
مال دارد جوی بدر روی به کاست / علم چون ماه نو در افزون است (دیوان ابن‌یمین)


*الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ (نهج البلاغه؛ کلمات قصار ۱۴۰)
مرد نهان زیر دل است و زبان / دیگر یکسر گل پر صورت است (ناصرخسرو)
آدمی مخفی است در زیر زبان / این زبان پرده است بر درگاه جان (مثنوی مولانا)
زبان در دهان ای خردمند چیست / کلیدِ درِ گنجِ صاحب هنر (گلستان سعدی)


* فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ (نهج البلاغه؛ خطبه ۱۶۶)
حق هر کس به کم‌آزاری بگزارم / که مسلمانی این است و مسلمانم (ناصرخسرو)
خدا را بر آن بنده بخشایش است / که خلق از وجودش در آسای است (بوستان سعدی)

سخن گفتن با ادب قرآنی

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۵ ق.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر

سخن گفتن با ادب قرآنی

صحبت کردن

فروتنی و ادب در گفتار

یکی از ارزش های اخلاقی در گفتار، رعایت ادب و تواضع در گفتار است که به ویژه درباره سخن گفتن با والدین توصیه شده است. «و قل لهما قولا کریما» 1. منظور از « قول کریم » در این آیه، همان سخن مودبانه است تواضع و ادب. در همه جا، در رفتار و گفتار، مطلوب است. 2

نمونه ادب در گفتار

روزی از عباس عموی پیامبر پرسیدند: انت أکبر أم رسول الله صلی الله علیه واله وسلم، شما بزرگتر هستید یا رسول الله صلی الله علیه واله وسلم؟ فرمود: هر اکبر و انا اسن. او بزرگتر است ولی سن من بیشتر است. 3

این را می گویند ادب در گفتار. نگفت من بزرگترم، گفت او بزرگتر است ولی سن من بیشتر است.

سوژه ندادن به دشمن در گفتار

از آن جائی که دشمن منتظر فرصت می باشد که به هر طریق ممکن به نفع خود استفاده کنند، خداوند به مومنان دستور می دهد که مراقب گفتار خوبش باشید که تا دشمن، از گفتار شما سوء استفاده نکند.

فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ» 4؛ ای افراد با ایمان هنگامی که از پیامبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می کنید نگویید «راعنا» بلکه بگوئید (انظرنا) و آن چه به شما دستور داده می شود بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی است.

شأن نزول: ابن عباس مفسر معروف نقل می کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهی می کرد، گاهی از او می خواستند کمی با تأنی سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند، و سوالات و خواسته های خود را نیز مطرح نمایند، برای این درخواست جمله (راعنا) را از ماده (الرعی) به معنی مهلت دادن است. به کار می بردند ولی یهود همین کلمه (راعنا) را از ماده (الرعونه) که به معنای کودنی و حماقت است، استعمال می کردند. در صورت اول مفهومش این است «به ما مهلت بده» ولی در صورت دوم این است که (ما را تحمیق کن). در این جا برای یهود دستاویزی پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله ای که مسلمانان می گفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کند، آیه فوق نازل شد و برای جلوگیری از این سوء استفاده به مومنان دستور داد به جای جمله (راعنا) جمله (انظرنا) را به کار برند که همان مفهوم را می رساند، و دستاویزی برای دشمن لجوج نیست. 5

اعراض از لغو در سخن گفتن

علی علیه السلام فرمود: «تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه 6؛ سخن گوئید تا شناخته شوید، همانا آدمی زیر زبانش نهان است.»

یکی دیگر از معیارهای سخن ارزشی آن است که نیک و پسندیده باشد و به همین خاطر دستور داده شده است که با یتیمان سخن نیک و پسندیده بگویید .

بعضی ها خیال می کنند که از هر طریق ممکن می توان خود را به دیگران معرفی کنند، و به خاطر همین عقیده ناصواب متمسک به حرف های لغو و بیهوده می شوند، غافل از آن که، سخن لغو نه تنها بر شخصیت انسان نمی افزاید، بلکه ضربه ای سهمگین بر شخصیت انسان وارد می کند.

خداوند کریم به خاطر اهمیت این موضوع و ابطال این عقیده نادرست می فرماید: مومنان کسانی هستند که از لغو اعراض و دوری می کند و روشن است که آیه منحصر در رفتار لغو و بیهوده نیست بلکه شامل گفتار لغو هم می شود «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» 7 در حقیقت لغو همان گونه که بعضی از مفسرین گفته اند هر گفتار و عمل است که فایده قابل ملاحظه ای نداشته باشد.8

نرمش در گفتار

این از مطالب روشن و بدیهی می باشد که برای نفوذ و تأثیر بر افراد باید به نرمی سخن گفت تا مخاطب احساس کند که گوینده قصد خیرخواهی دارد نه دشمنی و عداوت. قرآن کریم در اهمیت این اصل مهم به حضرت موسی علیه السلام و هارون علیه السلام می فرماید: «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»9 ؛ به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است، اما به نرمی سخن گویید شاید متذکر شود و یا از خداوند بترسد .

از نکاتی که در مقام ارشاد و تعلیم دیگران، به خصوص در تربیت و تبلیغ مذهب صحیح، باید توجه داشته باشیم این است که رفتار و گفتارمان با هم توافق داشته باشد. نور به آرامی و ملایمت در دیگران اثر می گذارد، در حالی که نار می سوزاند و آزار دهنده است. در مقام ارشاد و هدایت دیگران، باید مثل نور بود نه نار. نباید طوری حرف بزنیم که مخاطب و شنونده اذیت شود. نباید با تندی و خشونت برخورد نمائیم، باید با ملایمت رفتار کنیم که حرف حق در شنونده اثر کند.10

قرآن، کتاب

سدید بودن کلام

سداد و سدید از ماده سد، به معنا استقامت و محکم بستن است. از آداب سخن، سدید بودن کلام است، هر چه کلام با عقل و منطق و استدلال بیشتر همراه باشد، میزان استحکام آن بیشتر باشد، ثبات و بقاء آن بیشتر خواهد شد. اصولاً قرآن به دلیل آن که سخنش یا با عقل هماهنگ است و یا با فطرت، از استحکام و استقامت خاصی برخوردار است. 11 به همین خاطر می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا » 12؛ ای مومنان از خدا پروا داشته باشید و سخنی استوار گوئید.

برای نفوذ و تأثیر بر افراد باید به نرمی سخن گفت تا مخاطب احساس کند که گوینده قصد خیرخواهی دارد نه دشمنی و عداوت.

گفتار علامه طباطبائی در ذیل آیه احزاب: کلمه سدید از ماده (سد) است که به معنای اصابت رای، و داشتن رشاد است. بنابراین قول سدید عبارت است از کلامی که هم مطابق واقع باشد و هم لغو نباشد پس بر مومن لازم است که به راستی آن چه می گوید مطمئن باشد و نیز گفتار خود را بیازماید که لغو یا مایه افساد نباشد. 13

بلیغ و رسا بودن گفتار

« وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغًا » 14؛ و آن ها را اندرز ده و با بیانی رسا نتایج اعمال شان را به آن ها گوشزد کن. بلاغت در لغت به معنای وصول و انتها است و در اصطلاح عبارت است از مطابقت کلام با مقتضای حال و مقام 15.

امام علی علیه السلام فرمود: الا تتکلمن اذا لم تجد للکلام موقعا 16؛ البته نباید هنگامی که برای کلام زمینه نیست سخن گفت .

نیک بودن گفتار

«معروف» نامی است برای هر کاری که بواسطه عقل یا شرع، حسنش شناخته شده باشد و «منکر» آن است که به واسطه این دو مورد انکار قرار گرفته باشد. معروف گاه صفت فعل قرار می گیرد، آن گونه که از آیه (وامر بالعرف) 17 فهمیده می شود.

و گاه صفت کلام قرار می گیرد؛ یعنی یکی از آداب سخن آن است که کلام متکلم باید از نظر عقل و شرع تحسین شده باشد . آری یکی دیگر از معیارهای سخن ارزشی آن است که نیک و پسندیده باشد و به همین خاطر دستور داده شده است که با یتیمان سخن نیک و پسندیده بگویید 18؛ «و سخن شایسته به آن ها بگویید».

آسان گوئی در گفتار

«و َإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسُورًا» 19؛ و هر گاه از آن ها (مستمندان) روی برتابی و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آن ها سخن بگو .

گفتن بهترین سخن

«وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» 20؛ به بندگانم بگو سخنی بگویید که بهترین باشد .

انصاف در گفتار

«وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ» 21؛ زمانی که سخن می گویید، رعایت عدالت در گفتار را بکنید.

از " نه گفتن" نترسیم

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۴ ق.ظ | اعظم احمدی | ۲ نظر

آژیر نه گفتن را فعال کنید
نه گفتن


بسیاری از مردم با نه گفتن به دیگران مشکل دارند حتی افرادی که بسیار جسور و با اعتماد به نفس هستند در برخی موقعیت‌ ها متوجه می ‌شوند به‌ رغم میل باطنی ‌شان به دیگران بله گفته‌اند.

به نظر شما همیشه باید نه گفت؟ چهار چوب و معیار نه گفتن را چه چیزی مشخص می ‌کند؟

برای زندگی بهتر، رشد معنوی، کافی است مهارت نه گفتن را بیاموزیم.


انسان مجبور نیست
انتخاب و اختیار هدیه الهی به اشرف مخلوقات است. انسان برای هر کاری حق انتخاب دارد. درس، کار، ازدواج، سبک زندگی، نوع خوراک و پوشاک و مسکن... و این انتخاب و توانایی بله و نه گفتن صحیح به هر پیشنهادی، سعادت و خوشبختی یا شقاوت و بدبختی او را رقم می ‌زند.

او هیچ گاه مجبور نیست زیرا اگر مجبور باشد به این معناست که قدرت اختیار از او سلب می ‌شود. وقتی روح انسان قدرتمند است توانایی نه گفتن را دارد ولی وقتی ضعیف و ناتوان می ‌گردد عوامل محیطی بر او تأثیر می ‌گذارد و خود را مجبور می ‌بیند.

مضرات ناتوانی در نه گفتن
گاهی اوقات بله گفتن هیچ خطری ندارد اما عمق فاجعه آنجا روشن می ‌شود که دیگر نتوانیم جبران کنیم. گاهی اوقات بله گفتن هیچ خطری ندارد اما زمانی با یک بله گفتن خسارت بسیار زیادی به عمر، سرمایه جوانی، مال و ثروت و ناموس و... وارد می ‌شود و عمق فاجعه آنجا روشن می ‌شود که دیگر نتوانیم جبران کنیم.

پس باید یاد بگیریم کجا و کی نه بگوئیم. خداوند در سوره کافرون به پیامبر صلی الله و علیه وآله خط قرمز ها را بیان می ‌فرماید که هر جا که سلامتی دین و آخرتمان به خطر افتاد قاطعانه نه بگوید.
اگر کسی پیشنهاد همکاری نادرستی را به شما داد، یا دوستی از سر رفاقت نادرست سیگاری گوشه لبتان گذاشت، یا بساطی پهن بود و تعارف دودی شد، خط قرمز قرآن آژیر می ‌کشد و هشدار می‌ دهد که نه بگو.


قدرتمند می‌شوید
مطمئناً با نه گفتن اعتماد به نفستان بالا می‌ رود و احساس قدرتمند شدن می‌ کنید زیرا آنان که به هر پاسخی جواب مثبت می ‌دهند اصولاً از خودشان ناامید و مأیوس هستند و از دست دیگران عصبانی می‌ شوند.

اگرچه باورها و رفتار نادرست قدیمی به دلیل استفاده طولانی ‌مدت در وجود انسان نهادینه شده‌اند اما با تمرین بسیار می ‌شود باورهای جدید را جایگزین باورهای مخرب قدیمی کرد.

هفت لطیفه قرآنی(ویژه ایام ربیع)

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ق.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر

بزم شیدایی کائنات است و ملائک هل هله کنان و پای کوبان، غرق در هیاهو و شادی. که منظومه هستی، مفتخر شده است به قدوم مبارک حضرت آفتاب. به مناسبت این ایام فرح بخش و فرخنده، مجموعه ای از استشهادهای ظریف قرآنی را گرد آورده ایم که مشتمل است بر پاره ای نکات و لطایف حکمی. امید که در این روزهای عزیز، جانمان به نور هدایت قرآن، بیش از پیش، منور گردد.

گردآوری و تنظیم: شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان

لطیفه های قرآنی

یک. داستان مردی که اغلاط قرآن را اصلاح کرد!

شهید مطهری در کتاب "آشنایی با قرآن" می گوید: مردی خط خوبی داشت، یک آقایی می خواست او یک نسخه از قرآنی را با خط خوش خودش برایش بنویسد (قدیم که چاپ نبود، استنساخ می کردند) گفت: تو خیلی خط خوبی داری، بنویس. او هم آمد یک قرآنی برای او نوشت و با کاغذ اعلا و خط کشی عالی و خط خوب تحویل داد. آن شخص گفت: این "قرآن" بی غلط بی غلط است؟ گفت: بلی، ولی دو سه جا بود که من خودم به نظرم آمد که باید اصلاح شود، دیدم آن جور درست نیست.

در یک جا دیدم نوشته: «شغلتنا اموالنا و اهلونا؛ اموال ما و کسانمان ما را از همراهی با شما مشغول داشت» (فتح/ 11). در "قرآن" که غلط نمی تواند وجود داشته باشد، نوشتم: «شدرسنا اموالنا و اهلونا». یک جای دیگر دیدم که نوشته است: «و خر موسی صعقا؛ "موسی" بیهوش افتاد» (اعراف/ 143)، من دیدم "موسی" که خر نداشته، آن "عیسی" بوده که خر داشته است، آن را «خر عیسی صعقا» کردم.

یک جای دیگر هم دست بردم، دیدم غلط است و درستش را نوشتم. دیدم نوشته است: «ساریکم دار الفاسقین؛ و بزودی جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد» (اعراف/ 145)، (ساریکم را ساریکم خوانده) من خودم اهل "ساری" هستم، "ساری" دارالمومنین است، نوشتم: «ساریکم دار المومنین».(1)

دو. سه تا حمد و سوره داریم!

نقل کرده اند که: مرحوم حاج محمد کلباسی بسیار محتاط بود و احیاناً اگر کسی برای ادای شهادت به نزد ایشان می آمد مسأله ای از او سؤال میکرد اگر جواب صحیح می داد شهادت او را می پذیرفت.
روزی شیخ شیپور - یکی از دلقک های ناصر الدین شاه - را برای ادای شهادتی خدمت ایشان آوردند.
ایشان فرمودند: حمد و سوره خود را بخوان. شیخ شیپور می گوید: کدام حمد و سوره را؟ می فرماید: ما که جز یک حمد و سوره نداریم. می گوید: چرا! ما سه حمد و سوره داریم یک حمد و سوره ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواند که نه شما می توانید بخوانید، نه من. یک حمد و سوره ای که شما می خوانید و من نمی توانم بخوانم یک حمد و سوره ای هم که من می خوانم و شما نمی توانید بخوانید. ایشان از سخن آن دلقک خوشش آمده و شهادت او را قبول کردند. (2)

سه. ترس از شکر خدا

کسی می گفت روزی به عیادت یکی از فضلا که بسیار بیمار بود رفتم و چون نزد او نشستم و پرسش احوال او کردم به او گفتم: خدا را شکر کن و حمد او بجای بیاور!
تبسم نمود و گفت: چگونه شکر کنم و حال آنکه خدای تعالی فرموده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم»؛ ابراهیم/7 [اگر شکر کنید برای شما زیاد می کنم] می ترسم که اگر شکر او کنم بر بیماری من بیفزاید.(3)

چهار. حکم لازم الاجرا

در زمان خلافت مامون شخصی خلافی کرد. امر به گرفتاریش شد. او فرار کرد برادرش را به عوض او گرفتند و نزد مامون بردند. مامون به او گفت برادرت را حاضر ساز مگر نه تو را به جای او به قتل خواهم رساند.
آن شخص گفت: ای خلیفه اگر سرباز تو بخواهد مرا بکشد و تو حکمی بفرستی که مرا رها کند آیا آن سریاز مرا آزاد می کند یا نه؟
خلیفه جواب داد: آری که رها می کند.
مرد گفت: من نیز حکمی از پادشاهی آورده ام که اطاعت او بر تو لازم است که مرا رها سازی.
مامون گفت: آن شخص کیست و آن حکم چیست؟
مرد جواب داد: آن کس خدای تعالی است و آن حکم این آیه است: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى »؛انعام/164 [و هیچ گناهکاری گناه دیگری را متحمل نمی شود]
مامون متاثر شد و گفت: او را رها کنید که حکمی صحیح آورده است!(4)

پنج. قرآن با صدای خروس!

ابو حاتم سیستانی از دانشمندان مشهور بصره در قرن سوم هجری بود. او هنگام مسافرت به بغداد وارد مسجدی شد. شخصی از ابو حاتم معنی آیه «قوا أنفسکم و اهلیکم ناراً ؛ خود و افراد خانواده خود را از آتش جهنم حفظ کنید» (سوره تحریم _6) را پرسید. ابو حاتم گفت که (قو) یعنی خود را نگه دارید. آن شخص پرسید مفرد آن چیست؟ او پاسخ داد (قِ ، قیا ، قوا ، قی ، . . . )
مردی در گوشه مسجد نشسته بود. از شنیدن سخنان ابو حاتم و آن شخص ناراحت شد. به سرعت از مسجد بیرون رفت و به قاضی شکایت کرد که گروهی از زنادقه و کفار در مسجد با صدای خروس قرآن می خوانند. طولی نکشید که پاسبانان وارد مسجد شدند و ابو حاتم و آن شخص را به حضور قاضی بردند. مردم زیادی برای تماشا و آگاهی از محاکمه و کیفیت اجرای حکم در اطراف دادگاه اجتماع کردند.
قاضی پرسید: قضیه شما چیست؟ هنگامیکه ابو حاتم ماجرای پرسش و پاسخ را برای او توضیح داد قاضی تعجب کرد و گفت: چرا دانشمندی مانند شما در حضور عوام نادان چنین بحث می کند؟ سپس به او شفارش کرد که مبادا بی احتیاطی کنید و این موضوع دوباره تکرار شود. آنگاه مردم را پراکنده ساخت. ابو حاتم همان روز از بغدا حرکت کرد و تا پایان عمر به آن شهر باز نگشت.(5)

شش. آیه ای مناسب سنگ قبر سلطان

سلطان محمود غزنوی برای خود قبری ساخت، تا زمانی که مرد آنجا دفنش کنند. وقتی می خواست روی سنگ قبرش آیه ای از قرآن را بنویسد، از نوکرش پرسید: «چه آیه ای را بنویسم بهتر است؟» نوکر جواب داد: این آیه از قرآن را بنویس: «هذه جهنم التی کنتم توعدون؛ این جهنمی است که همواره وعده اش به شما داده می شد!»(6)

هفت. آیه های سجده دار

علامه حلی در سنین کودکی پیش دایی اش که محقق بود می رفت و درس می خواند. وقتی درسی را یاد نمی گرفت یا شیطنت می کرد، دایی دنبالش می کرد تا تنبیهش کند. علامه کوچک اما سریع یک آیه سجده دار می خواند و دایی اش به سجده می رفت، آن وقت خودش پا به فرار می گذاشت و فرار می کرد.(7)

هشت. این پا شبیه چیست؟

روزی پیامبر اکرم(ص) در مسجد و با حضور اصحاب و یاران نشسته بودند، پس از مدتی پای آن حضرت خسته می شود و پیامبر(ص) حیا می کند که پایش را دراز کند، چرا که قرآن می فرماید: «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ»(سوره احزاب آیه 53)، چون غذا تناول کردید، زود از پی کار خود بروید و متفرق شوید و به سرگرمی و انس به سخنرانی نپردازید، چرا که این کار پیامبر را آزار می دهد و از شما خجالت می کشد و حیا می کند که اظهار کند.
ولی بر اثر شدت خستگی پا، آن حضرت یاران و اصحاب مزاح می کنند و پا را دراز کرده و می پرسند: به نظر شما این پای من، شبیه چیست؟
حاضران در مجلس هر کدام چیزی می گویند و هر یک پا را به چیزی تشبیه می کنند. چون خستگی، از پای آن حضرت رفع شد، اشاره به آن یکی پایشان کرده و فرمودند: این پا، شبیه این پای دیگر من است.

نهم دی چه روزی بود؟

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۳ ق.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر

خبرگزاری فارس: 9 دی چه روزی بود؟
9 دی چه روزی بود؟

خبرگزاری فارس: وقتی پای حسین وسط می آید، همه یک دست می شوند. نه دی فریاد بیداری ملتی بود که صبر کرده بودند در برابر بی حیایی دشمن . نه دی در تاریخ ماند زیرا هوشیاری مردم با نوای زیبای یا حسین طنین انداز شد.

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، نویسنده وبلاگ انعکاس در مطلبی نوشت: مردم زمان حال دست به کارهایی می زنند که شاید خودشان به بزرگی و عظمت آن کمتر پی ببرند. به عبارت دیگر به گذشت زمان است که ارزش یک عمل به درستی مشخص می شود.

نهم دی ماه ۱۳۸۸ هم یکی از همین روز ها بود که مردم به خیابان ها آمدند تا از اسلام دفاع کنند. از بیرق حسینی دفاع کنند ولی به راستی این روز چه تفاوتی با دیگر روز ها داشت که مقام معظم رهبری آن را پیروزی واقعی ملت ایران دانستند؟

در روز عاشورا عده ای برای مبارزه با حماسه ی حسینی وارد خیابان ها شدند. بیرق ها و هیئت ها را به آتش کشیدند. آن روز کسی برای پس گرفتن و رای و ابطال انتخابات فریاد نمی زد. دشمن چهره ی واقعی خود را نشان داد و ثابت کرد که برای پاک کردن نام حسین (ع) آمده است . وقتی مردم غیور ایران به عمق فاجعه ی روز عاشورا پی بردند، سوری نواخته شد که گویی همه بیدار شدند . فتنه آتشش خوابیده است و امروز نوبت هوشیاری است. اگر اختلافات سیاسی وجود دارد ، اگر با انقلاب مشکلی هست نباید حرمت شکنی شود. نباید مذهب و اعتقادات مردم با بازی های کثیف سیاسی مخدوش گردد. اگر کسی با حسین مشکل داشت با خدا مشکل داشته. کسی که با خدا مشکل دارد حرمت نگه نمی دارد.

نه حرمت پیراهن عزاداری حسین را و نه حرمت خون خدا را! و ملت ایران تحمل تماشا کردن بی حرمتی را ندارند. وقتی پای حسین وسط می آید، همه یک دست می شوند. نه دی فریاد بیداری ملتی بود که صبر کرده بودند در برابر بی حیایی دشمن . نه دی در تاریخ ماند زیرا هوشیاری مردم با نوای زیبای یا حسین طنین انداز شد . نوای یا حسین بیدار باشی است که بر او غفلتی استوار نمی ماند.

هوشیاری مردم با حسین گره خورد و در این عالم هرحرکتی که رنگ و بوی حسینی داشته باشد همچون حسین ماندگار می شود.

ولادت مبارک

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ق.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر

ولادت

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۵ ق.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر

دعای زمین مستجاب شد

دوشنبه, ۷ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۵۹ ب.ظ | اعظم احمدی | ۰ نظر

فهمیدنِ این که حسابش از بقیه ی انبیاء جدا بود، کارِ سختی نیست. کافیست قدری دل به آیه ها بدهی که بفهمی او چقدر برای خدا، خاص بود. خیلی خاص تر از یک رسول برای راسل ش.

شبکه تخصصی قرآن تبیان

صلوات

یک. و دعای زمین مستجاب شد

همانا رسولِ ما به سوی شما آمد که حقایق را برایتان تبیین کند، (آن هم) در دوران فاصله ی میان رسولان. که مبادا بگویید بشارت گر و هشداردهنده ای برای ما نیامد... (مائده/19)
فترت یعنی سکون و آرامش اما به فاصله بین دو جنبش و دو نهضت و دو انقلاب هم فترت گفته می شود. قرآن می گوید محمّد(ص) را توی روزگار فترت فرستادیم. وقتی فرستادیم که بین ارسال پیام برها فاصله ایجاد شده بود. فاصله ی بین عیسی مسیح (ع) و محمّد(ص) را مورّخ ها ششصد سال گفته اند. همیشه فکر می کنم چه قدر زمین می توانسته تشنه باشد و تاریک باشد و غفلت زده باشد وقتی ششصد سال درهای آسمان بسته بوده، ششصد سال از وحی خبری نبوده. چه قدر بعثتِ محمّد(ص) به معجزه شبیه بوده. انگار خدا، دعا و التجاء و اضطرارِ زمین را بعدِ ششصد سال مستجاب کرده باشد. [1]
قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیر...


دو. رسولی که حبیب بود

فهمیدنِ این که حسابش از بقیه ی انبیاء جدا بود، کارِ سختی نیست. کافی ست قدری دل به آیه ها بدهی که بفهمی او چقدر برای خدا، خاص بود. خیلی خاص تر از یک رسول برای راسل ش. شرایط سخت که می شد، خدا خودش دلداری اش می داد. برایش به روز و شب قسم می خورد که تنهایش نگذاشته و از او ناراحت نشده. و الضّحی، و اللّیلِ اِذا سجی، ما ودّعک ربّک و ما قلی. (ضحی/1-3) نازش را می خرید. عزیز بود برایِ خدا. به او می گفت آن قدر به تو عطا می کنیم که راضی بشوی؛ لسوف یُعطیک ربّک فترضی.(ضحی/5) از اخلاقش به وجد می آمد؛ اِنّک لعلی خلُقٍ عظیم. (قلم/4) به جانش قسم می خورد؛ لعمرک... (حجر/72) گاهی با رمزهایی با او حرف می زد. رمزهایی که هنوز هم فقط میانِ خدا و رسول مانده؛ الف، لام، میم. کاف. هاء، یا، عین، صاد. عین، سین، قاف... نگرانش می شد؛ لعلّک باخع نفسک اَلا یکونوا مؤمنین. (شعراء/3) غصه اش را می خورد؛ ما انزلنا علیکَ القرآن لتشقی. (طه/2) می گفت که هوایش را دارد؛ انّا کفیناکَ... (حجر/ 95) تعریفش را پیش مؤمنین می بُرد تا قدرش را بدانند؛ عزیزٌ علیه ما عنتُم حریصٌ علیکم. (توبه/ 128) گاهی فکر می کنم همه ی این ها خیلی هم غریب نیست وقتی محمّد(ص)، فقط رسولِ خدا نبود، حبیبِ خدا بود. همه ی این نازکشیدن ها و نازخریدن ها فقط از محبّی مثل خدا برای حبیبی مثل پیامبر برمی آید.[2]

سه. واسطه نجوا

طبیب سیار بود؛ طبیبی که در یک دست مرهم و در دست دیگر ابزار جراحی دارد؛ مرهم های شفابخش و ابزارهای جراحی اش آماده است که کجا به او نیاز دارند. کجا قلبی کور هست؟ کجا گوشی ناشنوا و زبانی گنگ مانده؟ داروهایش را برمی دارد و دنبال بیماران سرگردان و دورمانده می گردد.[3]
هوسش هنوز هست؛ هوس پیامبری که به او گفته باشند: «پیدایشان کن، تنهایند». یکی که ماموریت داشته باشد دل بسوزاند. یکی که رسالتش این باشد که زنجیر و قلاده های آدم را باز کند.[4] هوس کسی که با چشم های هراسان نگاهمان کند؛ به جا نیاورد؛ ناباورانه چشم بمالد؛ «پسر آدم چه بلایی سرت آمده؟». با دهان باز از بهت خیره بماند به تن بنفش و روح آماس کرده، به زخم های چرک کرده و تاول ها، یکی که بیاید جلو، تک تک حلقه ها را بردارد، تیغ ها را جدا کند، زخم ها را بشوید و لابه لای هق هق بپرسد: «چی تو را از پروردگارت جدا کرد؟».[5]
هوسش هنوز هست؛ حتی در خواب سنگین هم آدم هوس می کند یکی مامور باشد با ظرافت، حتما با ظرافت او را بیدار کند. گیرم بلند نشویم، از سرلج تا لنگ قیامت بخوابیم، باز حس همین که یکی رسالت داشته باشد آدم را با لطف بیدار کند، لطف خودش را دارد؛ یکی که دست بکشد بر سر روح و نجوا کند: «بلند شو برویم»، ما لای پلک ها را اندکی باز کنیم، خمیازه بکشیم و پشت کنیم و او زمزمه کند:« به زمین چسبیدی؟».[6] هراسان بپرسد: «به همین جا راضی شدی؟».[7و8]

چهار. پیامبری که تند نبود

دامان مبارکش نجس شده بود. کودک نتوانسته بود خودش را نگه دارد. پدر و مادر بچه ناراحت و شرمنده شدند. خواستند او را عتاب کنند، اما نگذاشت: رهایش کنید. بگذارید راحت باشد. اثر نجاست می رود اما اثر تندی می ماند.[9]